۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

My Weird Valentine

ولنتاین امسال در نوع خودش جالبترین در همه اعصار بود...امروز منو رفیقم اصلا یادمون نبود امروز ولنتاین.... رفتیم واسه یکی دیگه از بچه ها کتاب بخریم چون چند روز دیگه تولدشه
سر را تصمیم گرفتیم بریم کافه ولی چون کافه پاتوقمون چند وقت بود خوب سرویس نمیداد رفتیم یه کافه سر چهار راه کالج
تو کافه از شیک شکلاتی خوشمزه ای که خوردم به وجد اومدم و به رفیقم گفتم مزه کن ببین چه عالیه .... اون خورد منم یه تیکه از شکلات اون خوردم
یه دختر پسر بغلمون بودن.. دیدم دختره یه کارت هدیه پارسیان داد به پسره یه دفعه دوزاریم افتاد امروز ولنتاین و ما دوتا پسر خیلی گی مابانه اومدیم کافه....
وقتی یاده اون مزه کردن و شکلات خوردن افتادیم ترکیدیم از خنده داشتم می رفتم خونشون که فیلم ازش بگیرم .. این به ذهنم رسید که اره روز ولنتاین بعد کافه چی میچسبه... خونه یکی از دو طرف به به....

وقتی رسیدیم خونه چون بوی سیگار میدادیم و رفیقم نمیخواست مادرش بفهمه سریع لباس هاروو در آورد... منم گفتم باشه الان منم لباسمو در میارم آماده میشم.... به هر حال ولنتاینه دیگه بعده کافه رفتیم خونه باید یه عملی صورت بگیره

چه ولنتاینی شد... تمامه اتفاقات افتاد ناخواسته ولی بین دوتا پسر
بر عکس پارسال که جفتمون دیت داشتیم امسال هر دومون تنها بودیم...

هیچ کس به اندازه کسی که تو رابطه نیست و سالهای قبل یادش می افته نمیتونه خوبی این روزو بفهمه

ولی خوب امسال با تمامه دلتنگی هاش در نوع خودش جالب بود
یادم باشه از این به بعد هواسم باشه کی ولنتاینه

و الیته دیگه از جلو در اون کافه رد نشم

۱ نظر:

حمیده گفت...

سلام!!!
همه ی پست های این صفحه رو الان خوندم.
هوز هم یادم نیومد کی هستی!!! فقط یه احتمال می دم! ممکنه "درون من" باشی! ممکن هم هست نباشی!!!
سبک نوشتنت جالبه. بی تعارف می گم. کلا وقتی آدم ها با خودشون رو راست هستن حرفاشون یا نوشته هاشون شنیدنی و خوندنی ئه.
حالا پارانوئید یعنی چی؟