۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

بهمن 22

فردا 22 بهمن.... از اخرین باری که رفتم تظا هرات کلی گذشته... واقعا دوست دارم بازم برم ..و لی از اونجایی که یه خورده تو اداره پیگیری اطلاعات اسمم هست به خاطر فعالیت انتخاباتی و بعد انتخاباتی.. میترسم ... البته کمی هم به خاطر پدر مادرمه بخصوص پدرم که همیشه همین جوری نگرانه چه برسه به این قضیه....

ولی ناراحتم.... احساس ادای دین میکنم... که این همه ادم میرن من نمیرم... این همه دختر ها میرن ولی من پسر نمیرم.. احساس شرمندگی میکنم

اگه دست من بود نمیزاشتم دخترها برن .. از اینکه این وحشی ها با دختر های مردم چه برخوردی میکنن حالم بد میشه...این کثافت ها هم دختر هارو بیشتر تو خیابون میزنن همه بیشتر تو زندانها اذیت میکنن...

حس خوبی نیست

هیچ نظری موجود نیست: